آرینآرین، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

شاهزاده کوچولوی ما آرین

سفر هیجانی آرین به شمال (نوشهر)

این چندمین سفریه که با آرین به شهرهای مختلف داریم. ولی این بار سفر شمال خیلی برای آرین پر هیجانتر بود طوریکه دیگه اصلا به ما توجه نداشت و طوری غرق بازی با ماسه های ساحل شده بود که با تهدید من که می گفتم آرین ما رفتیم بیا بریم بازی بسه هیچ عکس العملی نشون نمیداد و از بازی با ماسه دست نمی کشید و جالب اینکه گرمای هوا رو هم حس نمیکرد و احساس کلافگی هم نداشت و بخاطر بازی پر هیجانی که  ساعتها برای خودش داشت حاضر به خوردن شیر و غذا و .............هم نبود. تپه ماسه درست کرده بود و روی اونا دراز میکشید و مشت مشت ماسه بر میداشت و با دستای کوچیکش به سمت دریا پرت میکرد و البته یواشکی یه مقدار هم از ماسه ها میخورد . و همچنان با آهنگی که ک...
12 مرداد 1390

اولین نقاشی آرین در توچال

روز جمعه من و آرین و باباجونش رفته بودیم بام تهران(توچال). و فرهنگسرای آسمان بمناسبت اعیاد شعبانیه اونجا غرفه های زیادی داشت و یکی از اونا غرفه نقاشی بود بنام رنگینه کودکان .که من و آرین با همدیگه یه نقاشی قشنگ کشیدیم و مسئول غرفه نقاشی را به دیوار زد و به آرین هم یه جایزه داد.و بابایی هم از آرین و نقاشیش عکس و فیلم میگرفت. من و باباش خیلی ذوق کرده بودیم که آرین این همه علاقه نشون داده بود برای کار با مدادرنگی .البته پاستل هم بود ولی آرین پاستل را دهانش میگذاشت و میخورد. و برگشتنی از بالا به سمت اول توچال با اتوبوسهای اونجا برگشتیم تا پیش ماشین خودمون و داخل اتوبوس جو شادی به خودش گرفته بود و آخر اتوبوس 7. 8 تا...
12 مرداد 1390

آب تنی روزانه آرین

فکر میکنم این روزا بازار آب تنی بچه ها حسابی داغه! البته تو این هوای گرم تابستونی حقم دارن طفلکیها! آرین جون که هر روز بعدازظهر مثه اردک تو آبه و با اون صدای شلپ و شولوپی که راه میندازه خاطرات بچگیمو زنده میکنه. خلاصه یه نیم ساعت آب بازی میکنه و در آخر مادرم حمومش میکنه و بیرون که میاد حدود یک ساعت میخوابه که با خوابیدنش شهر در امن و امانه. عصری یه چیزی میخوره و بهانه بیرون و گردش میاره و میره پشت در وای میسته و در میزنه که ببرمش بیرون و شروع کنه به راه رفتن و دویدن تو خیابون.... الهی قربونش برم با اون ذوقش واسه راه رفتن ...              &...
12 مرداد 1390